شریعتمداری: آقایان رفسنجانی و رضایی بخوانند؛ پاسخ آن روز امام به یک مجادله امروزی
حسین
شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان در سرمقاله روز یکشنبه این
روزنامه ازهاشمی رفسنجانی به خاطر انتشار نامه محرمانه امام در مورد
پذیرش قطعنامه ??? و همچنین مجادله محسن رضایی باهاشمی، انتقاد کرد. متن
این یادداشت به این شرح است:
اقایان رفسنجانی و رضایی بخوانند پاسخ آن روز امام به یک مجادله امروزی
در پی یک جدال سیاسی که از دو هفته قبل و در جریان مباحث هفته دفاع
مقدس بین آقایانهاشمی رفسنجانی و محسن رضایی درگرفته بود، عصر پنج شنبه
6/7/85 آقایهاشمی رفسنجانی در یک اقدام غیرقابل توجیه و شاید برای آن که
در این جدال سیاسی دست بالاتر را داشته باشد! نامه سری حضرت امام(ره)
درباره علت پذیرش قطعنامه 598را منتشر کرد. انتشار این نامه همانگونه که
قابل پیش بینی بود با واکنشهای متفاوت و فراوانی در محافل داخلی و خارجی
روبرو گردید که پرداختن به همه آنها فرصت جداگانه و شرح مفصلی را میطلبد،
اما در این میان اشاره به چند نکته ضروری به نظر میرسد.
1- ظاهر قضیه
این بود که آقایهاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز جمعه دو هفته قبل و به
مناسبت هفته دفاع مقدس مباحثی را پیرامون جنگ8ساله مطرح کردند و در آن
برای اولین بار به تفاوت دیدگاه ارتش و سپاه برای ادامه جنگ که به گفته
ایشان بعد از عملیات رمضان- مردادماه 61- بروز کرده بود پرداخته و به گونه
ای تلویحی، کند شدن روند جنگ از آن تاریخ به بعد را به فرماندهان نظامی
جنگ نسبت دادند. در پی این اظهارات، آقای محسن رضایی که خود را مخاطب اصلی
این اظهارنظر میدانست در مصاحبه با خبرگزاری فارس از «چیرگی مسئولین
سیاسی بر مسئولین نظامی در جریان اداره جنگ» سخن گفت و با کنایه ای نزدیک
به تصریح، کندی پدید آمده در ادامه روند جنگ را به مسئولین سیاسی نسبت داد
که آقایهاشمی رفسنجانی اصلی ترین مخاطب آن بود چرا که ایشان در آن هنگام
جانشین فرمانده کل نیروهای مسلح در جنگ بود. آقایهاشمی در پاسخ به
اظهارات آقای رضایی طی مصاحبه ای با روزنامه همشهری به نامه آقای محسن
رضایی به حضرت امام(ره) اشاره کرد که در آن از نیاز کشور به امکانات
گسترده نظامی برای کسب پیروزی در جنگ سخن رفته بود. به بیان دیگر
آقایهاشمی، این بار، مستقیماً آقای رضایی فرماندهی وقت سپاه را عامل
اصلی در کندی روند جنگ معرفی کرد. آقای محسن رضایی در واکنش به اظهارات
آقایهاشمی، ارسال نامه برای حضرت امام(ره) با موضوع یاد شده را تکذیب
کرده و آن را فرافکنی و ابهام پراکنی خواند و... در این هنگام،
آقایهاشمی رفسنجانی نامه سری حضرت امام را که درباره علت پذیرش قطعنامه
598 نوشته شده بود، منتشر کرد و...
2- در نامه حضرت امام(ره) تاکید شده
است که «نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از
این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمیدانند و با قاطعیت میگویند که
یک دهم سلاحهایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده اند به
هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمیشود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان
دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی سیاسی است که
بعد از شکستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل
نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه
مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن
از سلاحهای شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس
موافقت مینمایم.»
همانگونه که ملاحظه میشود حضرت امام(ره) با صراحت
از اجماع و اتفاق نظر «مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی» سخن
میگویند و این که آنان متفقاً اعلام داشته بودند «از این پس ادامه جنگ را
به هیچوجه به صلاح کشور نمیدانند.»
بنابراین، اگر نظر مبارک حضرت امام
(ره) را ملاک و معیار بدانیم - که چنین است- هر دو بزرگوار، یعنی
آقایانهاشمی رفسنجانی و محسن رضایی در این جدال فرافکنی کرده و هریک از
آنها به عنوان مسئول نظامی و مسئول سیاسی جنگ کوشیده اند علت پذیرش
قطعنامه از جانب امام راحل(ره) را به اظهار نظر طرف مقابل نسبت دهند و
صدالبته هر دو فرافکنی کرده و فقط بخشی از واقعیت را که به نفع خویش!
تشخیص میدادند، بیان کرده اند! و از این روی هر دو نفر - با عرض پوزش-
متهم به ابهام پراکنی و تشنج آفرینی در افکار عمومی، آنهم در شرایط حساس
کنونی هستند و قابل سرزنش!
3- نامه سری حضرت امام(ره) یکی از اسناد
طبقه بندی شده نظام بود و آقایهاشمی رفسنجانی حق نداشته و ندارد که از
این سند سری در زد و خوردهای شخصی خود استفاده کند. آقای رفسنجانی از جمله
افراد معدودی است که اطلاعات جزئی و تفصیلی فراوانی از اسرار نظام دارد و
سؤال این است که اگر قرار باشد هربار به هر بهانه ای در جریان جدالها و
زد و خوردهای سیاسی خود با این و آن یکی از این اسرار و اسناد نظام را
منتشر کند تا دست بالا را در این جدالهای - اکثراً بی فایده و شخصی-
داشته باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد و چه تضمینی برای امنیت و منافع ملی
نظام قابل تصور است؟!
آقایهاشمی رفسنجانی اگرچه جایگاه برجسته ای در
انقلاب داشته اند و تاکنون خدمات ارزشمندی به مردم و نظام ارائه کرده و
انشاءالله در آینده نیز ارائه خواهند کرد ولی نه شخصیت حقیقی و نه شخصیت
حقوقی ایشان نمیتواند اقدام وی در افشای اسرار نظام - آنهم در یک جدال
سیاسی شخصی- را توجیه کند. اگرچه به هیچوجه نمیتوان باور کرد جنابهاشمی
در پی جدال شخصی بوده اند، بلکه به یقین اقدام خویش را در راستای دفاع از
اسلام و انقلاب تلقی کرده اند... و البته بدیهی است که بزرگان نیز مصون از
خطا نیستند.
4-نکته درخور توجه این که حضرت امام(ره) در همان نامه
محرمانه- 25تیرماه 67- و نیز در پیامی به تاریخ 29تیرماه 67- یعنی 4 روز
بعد از صدور آن نامه- فرموده بودند «به طور جد از همه گویندگان و دست
اندرکاران و مسئولان کشور و مدیران رسانهها و مطبوعات میخواهم که خود
را از معرکهها و معرکه آفرینیها دور کنند و مواظب باشند که ناخودآگاه
آلت دست افکار و اندیشههای تند نگردند و با سعه صدر در کنار یکدیگر
مترصد اوضاع دشمنان باشند»...
و با کمال تأسف باید گفت آقایهاشمی
رفسنجانی - بی آن که بخواهند - این توصیه مهم حضرت امام(ره) را نادیده
گرفته اند و آقای محسن رضایی نیز به گونه ای دیگر چنین کرده اند...
5-
و اما، آنچه در این میان مضحک و خنده دار به نظر میرسد، ذوق زدگی مشترک
دشمنان بیرونی و برخی از جریانات سیاسی داخلی است که با استناد به محتوای
نامه حضرت امام(ره) میکوشند آرمان خواهی انقلاب و اهداف متعالی و اعلام
شده آن را قابل چشم پوشی تلقی کنند. این طیف پذیرش قطعنامه از سوی حضرت
امام(ره) را در بستر «واقعیت گرایی»! به مفهوم رایج آن تعریف کرده و دست
کشیدن از آرمانها را در شرایط سخت و دشوار پیشنهاد میکنند. پاسخ این
توهم اگرچه به فرصت دیگری نیاز دارد ولی در چند کلمه باید گفت؛
وقتی
رسول خدا(ص) برای ورود به مکه که در آن هنگام تحت سلطه مشرکان بود از
مدینه خارج شد، قبل از ورود به مکه با مقاومت مشرکان روبرو گردید و
نهایتاً با امضای قرارداد صلح «حدیبیه» بدون رسیدن به مقصود، راه بازگشت
پیش گرفته و به مدینه مراجعت فرمود. اما، صلح حدیبیه و بازگشت رسول
اعظم(ص) در آن سال، به مفهوم منصرف شدن از فتح مکه نبود، یعنی رسیدن به
آرمان بنا به دلایلی موقتاً متوقف گردید بی آن که این آرمان از برنامه
استراتژیک رسول خدا(ص) حذف شود. و چنین بود که سال بعد با توان نظامی برتر
عازم فتح مکه شد و آن آرمان استراتژیک را تحقق بخشید.
نگاهی به نامه
حضرت امام(ره) و پیام 4روز بعد ایشان- 29/تیرماه/67- به وضوح نشان میدهد
که قبول آتش بس و پذیرش قطعنامه 598 از جانب آن بزرگوار، هرگز نمیتواند
به مفهوم دست کشیدن انقلاب از آرمانهای متعالی آن باشد، در این فراز از
پیام حضرت امام(ره) که به مناسبت پذیرش قطعنامه 598 صادر شده است توجه
کنید؛
«جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود، این
جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد، چه کوته نظرند آنهایی که خیال میکنند
چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از
خودگذشتگی و صلابت بی فایده است»...
و در بخش دیگری از همان پیام
میفرمایند؛ «فرزندان انقلابی ام! ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از
غرور مقدستان دست بردارید! شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق
مقدس خدمت به شما میگذرد. میدانم که به شما سخت میگذرد ولی مگر به پدر
پیر شما سخت نمیگذرد؟ میدانم که شهادت شیرین تر از عسل در پیش شماست،
مگر برای این خادمتان این گونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران است.
بغض و کینه انقلابی تان را در سینه نگه دارید و با غضب و خشم بر دشمنان
بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست».
6- راستی!... اگر پذیرش
قطعنامه، آنگونه که برخی از جریانات داخلی طی دو روز گذشته -و با ذوق
زدگی!- مطرح کرده اند، بخشی از استراتژی خط امام(ره) است، چرا آن بزرگوار،
از پذیرش قطعنامه با تعبیر نوشیدن «جام زهر» یاد میفرمایند؟! آیا همین
تعبیر حضرت امام(ره) نشانه آن نیست که پذیرش آتش بس به معنای دست کشیدن از
آرمانها نبوده است؟ و کسانی که این روزها با استناد به نامه آن بزرگوار،
میکوشند اقدام ایشان را یک حرکت استراتژیک بدانند در مقابل این سؤال چه
پاسخی دارند که در کدام مکتب سیاسی، از عمل به نسخه استراتژیک با عنوان
نوشیدن جام زهر یاد میشود؟!... و صد البته ادیان الهی و مخصوصاً اسلام
عزیز که جای خود دارد!
گفتنی است که چند روزی بعد از پذیرش قطعنامه،
یکی از روزنامه نگاران- نه چندان مطلوب- مصاحبه ای با چند تن از مسئولان
وقت انجام داده و نظر آنان را درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر پرسیده
بود که متأسفانه تمامی آنها- به غیر از رهبر معظم انقلاب که در آن هنگام
رئیس جمهور بودند- پاسخهایی نامناسب و به دور از واقعیت داده بودند و
این پاسخها به اندازه ای ناپسند بود که حضرت امام(ره) در پیامی به تاریخ
3 اسفند ماه 1367، با اشاره به این اظهار نظرها- که امروزه هم به گونه ای
دیگر تکرار میشود- فرمودند؛
«من در اینجا از مادران و پدران و خواهران
و برادران و همسران و فرزندان شهداء و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط
این روزها رسماً معذرت میخواهم و از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای
جنگ تحمیلی بپذیرد.»
7- حضرت امام (ره) در نامه منتشر شده اخیر - و
بارها پیش از آن نیز- بر صداقت و دلسوزی و فداکاری همه مسئولان سیاسی و
نظامی آن روز جمهوری اسلامی ایران تاکید ورزیده و درباره پذیرش قطعنامه
فرموده بودند:
«شما میدانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار
و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامی مان چنین تصمیمی گرفته اند،
خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق میافتد را از دوست بدانید»...
نگارنده،
یکی از روزهای قبل از انقلاب در کمیته مشترک ساواک را فراموش نمیکنم که
بعد از بیهوشی به اتاق بازجو بازگردانده شده بودم و- و بازجو تصور میکرد
هنوز به هوش نیامده ام- در آن حال تیمسار عضدی مسئول کمیته به اصطلاح ضد
خرابکاری گریبان شخصی را گرفته و فرنچ زندان را دور گردن او پیچیده بود تا
آنجا که زندانی درحال خفه شدن بود و هنگامی که گریبان او را رها کرده و
پرسید حالا نظرت درباره خمینی چیست؟ زندانی نفس عمیقی کشید و گفت، «هرگز
دست از خمینی برنمی دارم.» چند سال بعد همان زندانی را با لباس بسیجی در
شلمچه دیدم که صبح زود برای گرفتن وضو کنار تانکر آب آمده بود و... او
آقایهاشمی رفسنجانی بود... و باز هم فداکاریهای مردی را هرگز از یاد
نمیبرم، از جمله یکی از روزهای زمستان سال 1366 را، در دامنه ارتفاعات
«گلان» در غرب کشور. او را با لباس کردی دیدم. بعد از دو هفته که برای
بررسی خطوط دشمن بعثی به کردستان عراق رفته بود، به سنگر بازگشت، خسته و
کوفته بود اما روحیه ای شاد و آماده به خدمت داشت... او برادر عزیزم آقای
محسن رضایی بود. فرمانده کل سپاه پاسداران که خود -برخلاف روال جاری در
همه جنگها- با لباس مبدل برای شناسایی به قلب استحکامات دشمن رفته بود...
و
امروز دشمنان بیرونی و درونی باید فهمیده باشند کههاشمی و رضایی
پارههای جدانشدنی و افتخارآفرین نظام و روزهای سخت حادثه بوده و هستند و
از قضا به همین علت از این بزرگواران انتظاری بیشتر از دیگران میرود.
8-
و بالاخره اگرچه انتشار نامه محرمانه حضرت امام (ره) اقدامی ناپسند و
غیرقابل توجیه است ولی از نگاهی دیگر میتوان و باید آن را به فال نیک
گرفت، زیرا، انتشار این نامه و آگاهی مردم از نظر امام راحل(ره) کمترین
تردیدی باقی نمیگذارد که خط امام(ره) با همه ویژگیهای آن از جمله،
مبارزه با مستکبران، شهادت پذیری و ایثار، جنگ دائمی فقر و غنا، شوریدن
مستضعفان علیه مرفهان بی درد، مقابله اسلام ناب محمدی(ص) با اسلام
آمریکایی، حمایت از محرومان و پابرهنگان و... تعطیل شدنی نیست... و این
یادآوری برای کسانی که آگاهانه یا ناخودآگاه ویژگیهای برجسته خط امام را
از یاد برده اند، ضرورتی حیاتی داشته و دارد و به قول پیر جماران «تأخیر
در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم...».
راستی...
آیا همه چیز از عظمت تصمیم امام (ره) در پذیرش قطعنامه حکایت نمیکند؟ و
آیا نباید بر این باور بود که امام راحل ما (ره)، آن روزها به وضوح ماجرای
این روزها را میدیدند و در معامله ای که به گفته خود، با خدای خویش کردند
نسخه ای حکیمانه و الهی برای ماندگاری انقلاب پیچیدند؟نظر کاربران: